در عصر حاضر اهمیت، تاثیرات و کارکردهای خانواده به عنوان مهم ترین و اولین واحد اجتماعی مورد توجه صاحب نظران بوده و اکثر کارشناسان بر اهمیت خانواده در زمینه های مختلف فردی و اجتماعی تاکید دارند. این کارکردهای مختلف در بخش های مختلف دیده میشوند.
در گذشته و قبل از تاسیس مکاتب و مدارس تمام وظایف تعلیمی و تربیتی و ایجاد مهارت های شغلی برعهده خانواده بوده است و کودکان و نوجوانان از طریق آموزش های غیر رسمی و نزد پدران و مادران و افراد بزرگسالان خانواده با آداب اخلاقی اجتماعی و همچنین حرفه و مشاغل مختلف جامعه آشنا میشدند. با توجه به شرایط فعلی زندگی و به خصوص در جوامع پیشرفته و پیچیده مقداری از این کارکرد برعهده مهد کودک ها، مدارس و دیگر موسسات آموزشی و تربیتی گذاشته شده است. با این حال توجه به این نکته ضروری است که هیچ یک از این موسسات قادر نخواهد بود تاثیرات خانواده را به صورت کامل داشته باشند.
به منظور آشنایی بیشتر از کارکردها و نقش خانواده در امورات اجتماعی گفتگوی کوتاهی با «تاچارا روحی کریمی» دکترای روان شناسی و استاد دانشگاه انجام داده ایم که حاوی نکات فنی و کاربردی فراوانی است.
برای تقویت بنیان خانواده چه راهکارهایی وجود دارد؟
جدا از مسائل اقتصادی و اجتماعی بنظر میرسد اعضاء خانواده در جامعهء امروزی با مشکل عدم مهارتها روبرو هستند.
مثل، عدم مسئولیت پذیری، عدم همدلی، عدم انعطاف پذیری، عدم حل مسئله، عدم ارتباط موثر، مثبت گرایی سمی و ……
راهکار: آموزش، آموزش، آموزش
آموزش مهارتهای عنوان شده، بالا بردن تاب آوری، داشتن باورهای مذهبی و پذیرش برخی از موارد که نمیتوان تغییر داد
اینها بخشی از عواملی است که در تقویت بنیان خانواده موثر هستند.
جایگاه خانواده را در تربیت نسل جدید چگونه ارزیابی میکنید؟
نیم قرن پیش تربیت تا سن نوجوانی منحصر به خانواده بوده اما الان اینطور نیست. بنظر میرسد دیوارهای انحصاری بودن تربیت در خانواده فرو ریخته است. اما یک چیز قطعی است و آن اینکه؛ هنوز سهم خانواده در تربیت بیشتر از عوامل دیگر است.
چون طرح واره های اولیه، احساس امنیت یا عدم امنیت، استقلال، حقارت و … هر انسانی با مراقبت کننده های اولیه( والدین) که تا قبل از ۱۲ سالگی بیشترین وقت رو با کودک میگذرانند، شکل میگیرد
تاثیر متقابل جامعه و خانواده بر یکدیگر چگونه اند؟
این بحث بسیار گسترده است و در این مکالمه کوتاه به بخش کوچکی از آن پرداخته میشود. یکی از کارکردهای خانواده ایجاد حس تعلق در فرزندان هست که با این مهارت در بزرگسالی میتوانند با دیگران تعامل داشته شهروندانی بشن که برای رسیدن به اهداف مشترک در جامعه از راههای مدنی تلاش کنند حس تعلق به معنای ادراک ذهنی و آگاهانه از محیط،شخص را در ارتباط درونی با محیط قرار میدهد.این خانواده است که افراد رو برای روابط در آینده آماده میکند و به فرزندان میآموزد چطور به عنوان یک تیم عمل کنند.وقتی ارزشهای خانواده در راستای ارزشهای جامعه باشه،فردوجامعه با ارزشهای عجین شده ی یکدیگر به رشد سریعترو پایدارتری میرسند.افرادی که در خانواده های سمی ناسالم رشد میکنند برای جامعه هزینه بر هستند این هزینه ها گاهی مالی،جانی،روانی و عاطفی و…هست
خانواده محوری در تربیت فرزندان به چه معناست؟
خانواده کانون و زیر بنای شکل گیری بخش بزرگی از شخصیت افراد جامعه ست و تربیت،جریان مستمر و منظمی که هدفش کمک به رشد جسمانی،شناختی،اجتماعی،اخلاقی است.بنابراین تربیت یک فرایند که دارای محتوا و ارزش است.تربیت خانواده محور عملا بصورت واقعی و عینی در جامعه اتفاق نمیافته ،چون بخشی از کارکردهای تربیتی خانواده به مدرسه،دانشگاه و رسانه و…واگذار شده است. در مواردی که کم هم نیستند محتوا و روش خانواده با محتوا و روش بخشهای دیگری که تربیت به آنها واگذار شده تفاوتهای چشمگیری مشاهده میشه.همینطور در تربیت خانواده محور نیاز به وقت کافی،محتوای کافی و ارزنده است که شواهد حاکی از این که وقت کافی و محتوای ارزنده در اختیار همگان قرار نداره.به نظر من برای تربیت خانواده محوری ما نیاز به برنامه ریزی کلان،آموزش عمومی و یک حرکت جهادی داریم.
جایگاه خانواده در نظام سنتی قدیم با جامعه صنعتی امروز چه تفاوتی کرده است ؟
من سوال شما را به دو بخش جایگاه و کارد تقسیم میکنم. در پاسخ به اهمیت جایگاه،تغییری در اهمیتش از قدیم تا امروز اتفاق نیفتاده است.خانواده مثل هسته مرکزی اتم در واحد ساختمانی مواد بوده وهست اما در کارکرد آن تغییرات زیادی پیش آمده است.قبلا تلویزیون،رسانه ها به شکل امروزی و حتی آموزش وپرورش رسمی به این گستردگی نبوده و کارکرد خانواده باید تمامی این موارد را پوشش میداد.اما الان به طور مثال بخشی از وظایف پایه،تحولی یا بحرانی رو سایر افراد یا سازمانها ممکن است به عهده بگیرند.در ارتباط کلامی غیرکلامی در نظام قدیم و امروز تفاوتهای فاحشی رخ داده و در جلسات مشاوره ای که من با مراجعینم دارم بخش بزرگی از مشکلات خانوادگی رو دربر میگیرد. همینطور کارکرد نقشها ،مثلا نقش یک زن در نظام سنتی با صنعتی تفاوتهای چشمگیری دارد. امروز به دلیل انتظار جامعه از هر فرد که باید نقش مجزای خودش رو ایفا کند ما اجبار در استقلال داریم. دیگر موارد کارکرد عاطفی که یکی از نیازهای پایه اعضاء خانواده است به نظر میرسد در حال تغییر اساسی و مهم به طور مثال شکلی از آمیختگی عاطفی در بعضی از خانواده ها به شکلی است که اعضاء به خاطر حفظ ارزشمندی خودشان با اعضاء دیگر خانواده همراه میشوند نه بخاطر برآورده کردن نیاز دیگری ویا مراقبت از سایر اعضاء و…
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |