جنگ که تمام شد ما ماندیم و بوی پیراهن یوسف، حماسه دره شیلر، از کرخه تا راین، آژانس شیشه ای، عقابها، کانی مانگا و .... البته آمادگی دفاعی هم به درس هایمان اضافه شد؛ دو سه بار هم میدان تیر رفتیم!
ما که برای قد کشیدن و دست بردن در سجل مان بی تابی میکردیم، قبل از اینکه پشت لب مان سبز شود و کمی قد بکشیم، خیلی زود مرداد سوزان 67 را دیدم و نوشیدن جام زهر و قطعنامه 589 و تمام ... جنگ به پایان رسید و رویای آموزش در گهرباران و اعزام به جبهه هیچگاه رنگ و بوی واقعیت نگرفت. البته این هشت سال برای ما خیلی زود گذشت وگرنه برای مردم جنوب که آواره شهرهای دیگر شده بودند، همه چیز به کندی میگذشت!
از جنگ برای ما که در شمال کشور ساکن بودیم تنها خاطرات اعزام ها و تشییع جنازه شهدا باقی ماند؛ خاطرات اقوام و همسایگانی که راه شهادت را برگزیدند، خاطرات جانبازانی که سال ها بعد از جنگ برای اثبات جانبازی شان باید از بیمارستان صحرایی خلاصه پرونده میآوردند؛ آستین هایی که به پیراهن سنجاق شدند؛ خیابان ها و میدان هایی که به نام شهدا نامگذاری شدند و نوحه های آهنگران و کویتی پور ...
اما آثار جنگ در همه جای کشور یکسان نبود و همان طور که عدالت در جنگ رعایت نمیشود، ویرانی ها و آوارگی ها بیشتر سهم مردم جنوب شد.
ما که جنگ را از صفحه قاب جادویی تلویزیون 14 اینچ و سیاه سفید و رادیوی دو موج پدر بزرگ تجربه کرده بودیم، اهواز و آبادان و خرمشهر و سوسنگرد و مهران و ... برایمان شهر نبودند و آنها را جبهه میپنداشیتم و هنوز هم وقتی که نام به این شهرها به گوش مان میخورد، قبل از بوی تند نفت و طعم شیرین خرما، خاطرات جبهه و جنگ در ذهن مان تداعی میشود.
اما جنگ تمام شده بود و باید شهرها را از نو میساختیم. بازسازی آغاز شد! در این رهگذر بعد از جنگ، اسرا مبادله شدند، پلاک ها و استخوان ها از زیر خاک بیرون کشیده شدند، تحلیل های متعددی از جنگ از سوی فرماندهان ارشد روایت شد، غواصان دست بسته به میهن بازگشتند، حتی نوحه های آهنگران و کویتی پور آهنگین شدند، مختصری هم در بنیاد شهید اختلاس شد؛ اما بازسازی مناطق جنگ زده پایان نیافت! سه دهه گذشت ولی هنوز آثار خرابی های جنگ در شهرهای جنگ زده، خاطرات گذشته جنگ، موشک باران ها، شکستن دیوار صوتی، انفجار، خنج کشیدن صورت مادران شهدا و ... را نبش قبر میکنند! البته پا روی حق نگذاریم سازندگی در سایر نقاط کشور با قدرت ادامه یافت! شهرک باستی هیلز ساخته شد! برج های رویایی روما و غیر روما و ... آسمان تهران را خراشیدند! کلاردشت ها و زیارت ها و لواسان ها و ... رونق گرفتند و برج و باروی کاخ های برخی زمینیان تا حوالی عرش بالا رفت! به برکت امنیت حاصل از جنگ که از خون هزاران شهید به دست آمده بود، کاخ های آنچنانی با نمای رومی و سنگ گرانیت های ایتالیایی، سرویس بهداشتی ها و شیرآلات اسپانیایی و سایر ملزومات لاکچری خارجی خیلی زود بالا رفتند ولی بوی باروت و سیاهی های ناشی از انفجار و ترک های دیوار ها ناشی از ترکش های توپ و خمپاره در شهرهای جنوبی کشور هنوز و هنوز مشام و چشمان مردمان این دیار را میآزارد!
سال ها از جنگ گذشت ولی هیچگاه خرمی به خرمشهری و آبادانی به آبادان بازنگشت و هنوز اوضاع شهرهای جنوبی نابسامان است و هر از گاهی در رسانه ملی گوشه هایی از دغدغه های مردم این دیار به نمایش گذاشته میشود.
گویی جنگ را در این دیار پایانی نیست و سال ها پس از جنگ نیز، مردمانش باید برای داشتن حداقل های یک زندگی شهری بجنگند!
خانه های مخروبه، آب نوشیدنی نامناسب، مبلمان نابسامان شهری، معضل پسماند و فاضلاب، آلودگی هوا، بیکاری و... بخشی از گرفتاری ها و معضلات دم دستی مردمانی که سال ها برای حفاظت از کیان و آئین و دین و ناموس خود و هم کیشان خود از بذل جان و خانه و کاشانه دریغ نورزیدند. مردمی که برای حفظ این سرزمین و امنیتش، طی دوران هشتساله جنگ تحمیلی جانانه و مردانه جنگیدند، آوارگی کشیدند، پدر، مادر، همسر، فرزندان بیگناه و عزیزان خود را در خاک و خون غلطان دیدند، خانه و کاشانه شان غارت و ویران شد و یا به آتش کشیده شد و ... امروز بعد از گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ، برای زندگی عادی بر روی ویرانه های جنگ، باید چشم به راه وعده های کمرنگ مدیرانی باشند که در زمان جنگ، قطعاً در جایی امن تر و زیباتر و مستحکم تر از خانه های مردمان جنوب سکنی داشتند!
کهنه زخم های مردم این دیار در کنار در و دیوار خون آلود و زنگار گرفته ناشی از جنگ و محرومیت، زیبنده نظامی نیست که اقتدارش را مرهون همین جنگ 8 ساله و رشادت های جوانان دیروز و زخم خورده های امروز این دیار است! امروز آنها را در یابیم...
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |