menusearch
nedayekatul.ir

جولان نوجوانان در اورژانس بیمارستان ها!

جستجو
۱۴۰۱/۲/۱۶ جمعه
(0)
(0)
جولان نوجوانان در اورژانس بیمارستان ها!
جولان نوجوانان در اورژانس بیمارستان ها!

وحید حاج سعیدی در یادداشتی نوشت: عقربه های ساعت دو نیمه شب را نشان می‌دهند. اورژانس بیمارستان کماکان شلوغ است. زوزه کشدار آژیر آمبولانس سکوت خیابان منتهی به بیمارستان را می‌شکند و آمبولانس با سرعت وارد حیاط بیمارستان می‌شود. مصدوم نوجوان 15 ساله ای است که نیمه شب حین انجام حرکات نمایشی با موتور با یک کامیون برخورد کرده است و دچار جراحات شدید شده است! دیگر سرنشین موتورسیکلت در صحنه تصادف فوت شده است. کادر درمان خسته از روزهای خاکستری کرونا و شیفت های متوالی بدون مرخصی، حال باید به نوجوانی که نیمه شب هوس انجام حرکات نمایشی در خیابان های بی کسی و بی صاحبی کرده است، خدمات شایسته ای ارائه کنند!

این روزها اورژانس بیمارستان ها پر است از صدای ناله ها و ضجه های نوجوان هایی که در غفلت و بی تفاوتی محض خانواده ها، با کاهش سطح هوشیاری در اثر مصرف الکل و قرص های روان گردان، دست و پای خونین و مالین ناشی از تصادف یا درگیری با همسالان و یا با آسیب های جدی ناشی از خودکشی و خودزنی و .... به بیمارستان منتقل می‌شوند.

کاهش سن مصرف الکل و مواد مخدر و روان گردان، خودکشی های نمایشی و واقعی، استفاده از وسایل نقلیه موتوری بدون داشتن صلاحیت فنی و گواهینامه، خودزنی و ایراد جراحات عمدی، درگیری، نزاع و استفاده از سلاح سرد و ... در بین نوجوانان ژانر جدیدی از مراجعات به مراکز درمانی را پدید آورده است که با وجود تخت های اشغال شده توسط بیماران کرونایی، کمبود و فرسودگی تجهیزات، خستگی مفرط و فرسودگی کادر درمان، ارائه خدمات به این افراد، باعث به وجود آمدن چالش های جدی در بیمارستان های سراسر کشور شده است.

به راستی کادر خسته و بی رمق درمان چه گناهی کرده اند که باید تاوان بی مبالاتی ها و سهل انگاری های خانواده هایی را بپردازند که قادر نیستند، حتی در منزل خود را قفل کنند یا سوئیچ وسیله نقلیه را در جایی دور از دسترس قرار دهند که نوجوان شان نیمه شب هوس هنر نمایی با موتور و انجام حرکات نمایشی در خیابان ها نکند؟! کجای عرف و قانون نوشته است که خانواده تلاشی برای تربیت فرزند نکند ولی کادر درمان موظفند صبورانه طوری که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه کسی متوجه ماجرا شود قرص های کمبود محبت را از شکم دختر 14 ساله خارج کنند و معدۀ شستشو شده را تا خودکشی نمایشی بعدی، تحویل خانواده دهند؟! و یا از نیمه شب تا هشت صبح زخم ها و جراحت های بدن نوجوان هایی را بدوزند که به جای عقل و شعور، هورمون برایشان تصمیم گیری می‌کند؛ تازه آزادی های بیشتری هم می‌خواهند!

البته حق هم دارند. وقتی هلیا ی 17 ساله قمه 60 سانتی در پر شلوار خود دارد، پسر همسایه با 14 سال سن و 40 کیلو وزن، ابروی برداشته و یک تتو روی ساعد یا پشت گردنش که برایش سه چهار میلیون تومان پیاده شده، باید هم ادعای لاتی و قلدری کند!

بی تعارف در حال تربیت نسلی هستیم که ادب و احترام و به قولی «تافتن از رای مادر و بافتن دل دردمندش به آذر» در قاموس شان هیچ جایگاهی ندارد و توصیه به آموزه های اخلاقی، اجتماعی، مذهبی، فرهنگی و تربیتی هم برایشان در حکم یاسین خواندن به گوش چهارپای دراز گوش است!

البته این همه ماجرا نیست و قصه آنجا غصه ناک می‌شود که تلاش های برخی نهادها برای سامان بخشیدن به این اوضاع یا دستکم کمرنگ کردن تبعات این رفتارها، نه تنها ثمربخش نیست، بلکه باعث پایین آمدن جایگاه و شان متولیان آن نهادها نیز می‌شود. وقتی پلیس یا مسئولان قضایی نسبت به توقیف وسیله نقلیه نوجوانان قانون شکن و یا دستگیری هنجارشکنان اجتماعی اقدام می‌کنند، گویی اسب شاه یابو خطاب شده است و خانواده ها به واسطه پهن کردن یک سفره انتخاباتی یا رفاقت و نسبت خانوادگی پدر با فلان مسئول، کمترین حجم از اعمال قانون نسبت به فرزندشان را بر نمی‌تابند و به زمین و زمان متوسل می‌شوند تا علاوه بر عذر خواهی ماموران و آزاد سازی فرزندشان، وسلیه نقلیه را هم همان شب از توقیف خارج سازند!

بماند که والدین این نوجوانان هنگام مراجعه به بیمارستان در زمان بروز حادثه برای فرزندان شان نیز از زمین و زمان طلبکار هستند و تمام مسئولان نظام را مورد عنایت و احوالپرسی قرار می‌دهند! بعد هم در قبال شاهکار فرزندشان با تهدید و ارعاب، از کادر خسته درمان انتظار دریافت خدماتی شبیه به بیمارستان هالیفکس تورنتو دارند! راستی یادمان نرود از بین همه ساختمان های موجود در ادارات کشور تنها فضایی که از نوجوان 12 ساله گرفته تا پیرزن هشتاد ساله در آن فحاشی می‌کنند و می‌خواهند سقف را روی سر پرسنلش خراب کنند، همین ساختمان اورژانس بیمارستان است که مشخص نیست کادر درمانش فحش خور ملسی دارند یا مشکل از سقف اورژانس بیمارستان است؟!

ای کاش می‌توانستیم کمی از بار رسالت تربیت فرزندان را روی دوش خانواده ها بگذاریم. ای کاش می‌توانستیم به پدری که از شنیدن خبر اولین مصرف الکل توسط فرزندش، لبخند می‌زند، اخم کردن و روی ترش کردن یاد می‌دادیم. ای کاش این توان را داشتیم به خانواده ها آموزش دهیم وسلیه نقلیه، اسباب بازی نوجوان دوازده ساله نیست که با سرنوشت خود و دیگران بازی کند. ای کاش قانونی تصویب می‌شد که بین بیماران واقعی و کسانی که در اثر شرب خمر، مصرف قرص های روان گردان و یا بی مبالاتی، سهل انگاری، خودکشی، قلدری و بی فکری دچار حادثه شده اند، فرق بگذارد. ای کاش تعرفه هزینه های درمانی تصادف افرادی که با بی مبالاتی و خودنمایی، دچار سانحه می‌شوند، رایگان نبود و هزاران ای کاش دیگر...

 

                                                                                                               

 

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر
طراحی توسط سایت ساز خبری یوتاب
بستن
دیگر باز نشو!