در بخشی از کتاب «هشت و چهل و چهار » نوشته کاوه فولادی نسب چنین آمده است: « گاهی اوقات در زندگی لازم است آدم پایش را از روی گاز بردارد؛ راهنما بزند؛ آرام آرام بگیرد توی شانه خاکی جاده و ترمز دستی را بکشد و پیاده شود و هر چند کوتاه نگاهی به پشت سر بیاندازد، به مسیر رفته و ردی که از خودش باقی گذاشته!
البته ما این کار را توصیه نمیکنیم چرا که آدم باید سریع تر به محل کارش برسد یا اگر در مسافرت است، بی خیال خط ممتد، سرعت مطمئنه، رعایت حق تقدم، بستن کمربند و این دست سوسول بازی ها شود و به فقط به شمال، کنار ساحل، لب آب و دود حلقوی قلیان فکر کند و اصلاً هم نگران انبوه زباله های رها شده در حاشیه ساحل و جنگل های شمال نباشد! اما از آنجا که دولتمردان و مسئولان ما که مویی سفید کرده اند و فعلاً بی خیال قانون بازنشستگی هستند، طبعاً اهل مداقه در امورات هستند و با نگاه تیز بینی به مسائل اطراف مینگردند، ممکن است توصیه جناب فولادی نسب را به گوش بگیرند و تا مسیر چهار ساله دوم تمام نشده، راهنما بزنند، آرام وارد شانه خاکی شوند و ترمز دستی را بکشند و به مسیر طی شده نیم نگاهی بیاندازند! به قیمت لجام گسیخته دلار و سکه، کاهش چشمگیر ارزش پول ملی، پاسپورتی که قرار بود بر اعتبار آن بیافزایند، 48 بنری که بعد از فتح الفتوح برجام فقط در مقابل فرمانداری ولایت ما نصب شده بود، مسکن اجتماعی که ساخته نشد، افزایش طلاق، تیراژ خنده آور کتاب، پرایدی که 40 میلیون تومان شد، رسیدن نقدینگی و معوقات بانکی به اعداد و ارقامی که قبلاً از آنها فقط برای محاسبه اجرام آسمانی استفاده میشد، اختلاس هایی که تن ویکتور لوستیک ( معروف ترین کلاهبردار جهان) را در گور میلرزانند، آموزش و پرورش ور شکسته، مافیای کنکور که در حال بلعیدن دانشگاه و مدرسه است، ادبیات خاص و رفتارهای برخی وزرا، مدیران بازنشسته ایی که برای ابقاء از دوش جوانان بالا میروند، افزایش حقوق کارگران و کارمندان که قرار بود با تورم شانه به شانه حرکت کنند، وعده تو خالی و بدون واشر در اشتغال زایی، وعده جذب 9 میلیون گردشگر در سال96، اجرای قانون ارتقای سلامت نظام اداری و مبارزه با فساد، وعده عدالت درآمدی و زدودن چهره فقر از کشور، اختلاف فاحش آمار های دولتی با جیب مردم که قرار بود ملاک محاسبه باشد، محرمانه هایی که قرار بود شفاف اعلام شوند، 159 شعار اقتصادی دولت و ...
شاید الان متوجه شدید که چرا که ما علاقه ای به راهنما زدن، آرام آرام گرفتن توی جاده خاکی و کشیدن ترمز دستی و نگاه انداختن به پشت سر نداریم! شاید نیاز باشد این مسیر را تندتر از همیشه طی کنیم... البته شاید...
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |