حقیقت امر قبلاً اگر قدما میگفتند «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی»، الان دوره و زمانه پشت و رو شده و تنها با دیدن لیست قیمت های نجومی تور های مسافرتی و هزینه اقامت در هتل ها، تا بصل النخاع آدمی مغز پخت میشود و خلق الله ترجیح میدهند به جای مسافرت، بر اساس نظریه کارشناس مشعشع رسانه ملی، گردشگری را در مهاجرت از یک اطاق به اطاق دیگر خلاصه کنند!
در واقع این روزها اگر کسی سفر برود و دم رفتن با ما خداحافظی نکند باید گفت خدا پدرش را بیامرزد که پُز سفرش را به ما نداد و به قولی «یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد» وگرنه تا چند هفته باید حرص و حسرت میخوردیم که فلان فلان شده این همه پول از کجا آورده؟!
اما داستان سفر به شمال علی حده است و تومنی هشت صنار با بقیه مسافرت ها تفاوت دارد. یعنی این روزها با وجود اینکه ملت در یک بلاتکلیفی فلسفی گیر کرده اند و دائم بکسواد میکنند که «کوه باید شد و ماند» یا «رود باید شد و رفت» شکر خدا در خصوص «مسافرت به شمال» همگی متفق القول هستند و اتّحاد عاقل و معقول از دیدگاه ملاصدرا و ابن سینا را دربست پذیرفته و تو راهی هم سوار نمیکنند!
جالب اینکه در این راهبرد همگانی حوادث طبیعی و غیر طبیعی نظیر ترافیک کیلومتری، کرونا، آتش سوزی، سیل، طوفان، رانش زمین، زلزله، فوران آتشفشان، گردباد، طوفان یخ، سونامی، آذرخش، پیچند، تندوَزه، انفجار پرتوی گاما، طوفان ژئومغناطیسی، ابرنواختر، فرانواختر و ... به اندازه سر سوزنی خلل در اراده پولادین مسافران شمال وارد نمیآورند و دوستان بساط سفر در هر شرایطی راه میاندازند!
نمونه بارز ( شاید هم دنا یا گلدستون) این مداومت و سرسختی را در دوران کرونا دیدیم که عده ای از جعل اجاره نامه، قولنامه و بیمه نامه خودرو گرفته تا عبور از مسیر جاده های مالرو و کوهستانی را برای رسیدن به شمال در دستور کار قرار داده بودند و چه حماسه ها که در این ایام خلق نکردند!
یعنی فقط کافی است خبر یک تعطیلی نیم بند و محتمل، از سوی یکی منبع نه چندان معتبر رسانه ای شود. خلق الله گردنه گدوک را هم رد کرده اند و با شلوارک در فروشگاه های کنار خیابان در حال خرید بال و کتف و ذغال و تنباکوی مارک فلان و ... رصد میشوند. باور بفرمائید این اراده و همتی که عزیزان برای حضور ترافیک خیز و چند ساعته در شمال معطوف میدارند، اگر برای انجام امر پسندیده ای مثل ورزش صرف میشد الان نصف طلاهای بازیهای آسیایی از گَل و گردن شان آویزان بود و ما را با افاده آن زخمی میکردند!
با این حال ما بخیل نیستیم و استفاده از مواهب طبیعی را حق همه شهروندان میدانیم ولی چیزی که این لابلا ملال آور است اینکه بعد از بازگشت ظفرمندانه عزیزان به دیار و کاشانه شان، تازه کار دوستان پاکبان آغاز میشود و باید گُلکاری های خردمندانه گردشگران را در عرصه های طبیعی و غیر طبیعی پاکسازی کنند! فکر بد نکنید؛ منظور نو آوری در فرایند و پروسه قضای حاجت است که گلاب به رویتان برخی دوستان گردشگر به شیوه های سوفسطایی و فلک فرسا ابداع میکنند! چرا که وقتی تنگ تان گرفت علی الاصول در چادر مسافرتی، حاشیه رودخانه و جاده، پیاده رو و جلوی مغازه و معابر عمومی امکاناتی به نام سرویس بهداشتی یا مشابه آن تعبیه نشده است و تنها چیزی که در این مواقع بحرانی یاریگر شماست نبوغ و خلاقیت است!
حالا شکستن شاخه های درختان، رها سازی زباله در کوه و جنگل و دریا، سد معبر و چادر زدن در پارک و پیاده رو، آتش روشن کردن در پارک، شستن ظرف در سرویس های بهداشتی با مایع دستشوییی، خشک کردن لباس و پتو روی نرده های ادارات، مسواک زدن لب جدول و ... بماند!
در حقیقت تبعات یک طوفان ژئومغناطیسی که با اختلال عمده مغناطیس کره زمین همراه است از این مدل گردشگری کمتر است چرا که یک بار طوفان میآید و ممکن است به یک سری تجهیزات الکترونیکی، شبکههای الکتریکی و ارتباطات ماهوارهای و رادیویی آسیب برسد و فوقش چهار تا اپراتور هم برق شان بگیرد و خلاص ... شما هم خیال تان راحت است که تا چهارصد سال دیگر چنین طوفانی مغناطیسی در ولایت شما رخ نخواهد داد!
با همۀ این تفاصیل باز جای شکرش باقیست که خدا بیامرز «ابن بطوطه طنجه ای» از نامدارترین جهانگردان ایرانی، سال هاست روی در نقاب کشیده و ریق رحمت را با همه مخلفاتش سر کشیده است وگرنه با این دست گردشگری پیش این بزرگوار آبرویی برای مان باقی نمیماند! تا نظر شما چه باشد؟
به قلم وحید حاج سعیدی
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |