چرا طبقه مرفه جامعه در انتظار فروپاشی حکومت است؟
نان 150 هزار تومانی و افتخار به وطن فروشی!
شهر در سکوت فرو رفته است. اینجا خبری از صدای پدافند و غرش هواپیما نیست، ولی نگرانی خاصی زیر پوست میدود.صف نانوایی آزاد چندان شلوغ نیست. مردی که موهای ژولیده ای دارد در سطل زباله به دنبال قوتی لاموت است. همه در حال و هوای خودشان هستند که شاطر با یک نان روغنی که کنجد بیشتری روی آن پاشیده شده بیرون میآید و میگوید: نان روغنی ۱۵۰ هزار تومانی دیده بودین؟! نان را تحویل راننده اسنپ میدهد و به داخل نانوایی بر میگردد.
وقتی نوبتم شد ماجرای نان ۱۵۰ هزار تومانی را از شاطر پرسیدم. گفت: سالاری که دیشب به ییلاق تشریف برده بودند، امروز صبح هوس نان روغنی داغ نموده اند که با محاسبه کرایه اسنپ تا ییلاق، این نان روغنی برای این بزرگوار ۱۵۰ هزار تومان آب میخورد!
وحید حاج سعیدی در یادداشتی نوشت: توزیع نامتقارن ثروت در همه کشورهای دنیا دیده میشود و نابرابری در توزیع ثروت یک مشکل تقریباً بزرگ در تمام نقاط جهان است. تا جایی که در حدود نیمی از جمعیت جهان، تنها ۱ درصد از کل ثروت جهانی را در اختیار دارند. فلذا اینکه یک نفر برای یافتن تکه ای نان تا کمر در سطل آشغال فرو میرود و در همان شهر یک پولدار معمولی، در بحبوحه جنگ برای خرید یک قرص نان بیست هزار تومانی، ۱۵۰ هزار تومان میپردازد پدیده غریبی نیست و اساساً خاکریزهای جنگ فقر و غنا در همه کشورهای دنیا کم و بیش رصد میشوند.
اما آنباکسینگ و رونمایی از شگفتی ماجرا آنجاست، سالاری که در همین ساختار و حکومت، به برکت نبود نظارت اساسی، گل و گشاد بودن دروازه های اقتصاد، نپرداختن مالیات و یا سواری بر امواج تورم و نقدینگی (دزدی، اختلاس، احتکار، ارتشاء، سفته بازی و سایر پدرسوخته بازی های رایج بماند) به نان و نوایی پرملات و خشخاشی رسیده است که میتواند در اوج حملات دشمن، جهت غنی سازی بساط عیش و نوش در یک مکان دنج و خلوت، یک قرص نان را ۱۵۰ هزار تومان بخرد، امروز منتظر سرگونی رژیم است و از مورد حمله قرار گرفتن کشورش توسط یک رژیم کودک کش، چنان احساس خرسندی و شعف میکند که گویی لاتاری آمریکا را برنده شده است!
آنها که در این سال های متلاطم اقتصادی برای دهک های پائین، اما درخشان برای دهک های بالا، مستقیم از حمایت های دولت و غیر مستقیم از باگ های حکومتداری، برای خود زندگی ها آنچنانی ساختند، امروز در برابر این ساختار و مدیوم که دار و ندار شان را مدیونش هستند، گارد اپوزیسیون گرفته اند و منتظر توسعه جنگ و فروپاشی حکومت هستند. جالب تر اینکه این جماعت میان مایه و کژاندیش، به اصلاحات و مرمت و وصله پینه رژیم و حاکمیت نیز قانع نیستند و مُک خواستاری براندازی رژیم هستند!
همان هایی که از قضا درآمدشان نجومی و در مواقعی کهکشانی است؛ خودروی خارجی روز سوار میشوند؛ لباس های مارک و برند میپوشند؛ موسیقی آن ور آبی گوش میدهند؛ مراسم عروسی شان آنچنانی است و مراسم عزایشان هم بیشتر شبیه جشنواره گل و یا جشنواره غذاست، سبک معماری های خانه هایشان منطبق با سبک های مرسوم در اروپا و آمریکا است؛ مالیات پرداخت نمیکنند و اگر هم پرداخت کنند مبلغ به قدری ناچیز است که با همان کارت یارانه قابل پرداخت است؛ اراجیف رسانه های نولیبرال از قبیل فیلم و سریال و کانال های خبری را در حکم شاه میدانند؛ سفرهای داخلی و خارجی شان به راه است؛ زنان شان خوشبوتر و خوشگل تر از دیگر بانوان جامعه بدون حجاب در انظار ظاهر میشوند و به همین مقدار هم راضی نیستند؛ پارتی ها و لعو و لعب شان برقرار است؛ همان هایی که از شهادت سرداران و دانشمندان کشورشان شادمان میشوند ولی بعد از کشته شدن چند شهروند فرانسوی با چاقو توسط داعش، در مقابل سفارت پاریس شمع روشن میکنند و خیلی باکلاس سوگواری میکنند!
این ها همان جماعتی هستند که تحت هر شرایطی در حال دهن کجی کردن به تمام دستاوردهای ملی و تمسخر سرداران و دانشمندان و شهدای مدافع امنیت و اقتدار کشور و هورا کشیدن برای دشمنان و ایران ستیزان مستقر در واشنگتن و تل آویو و ریاض و دیگر نواحی عالم هستند، و اساساً توسعه و پیشرفت در کشور برایشان پشیزی ارزش ندارد.
وطن فروش، هموطن نما، شبه هموطن یا هر اسم دیگری که بر این جماعت بنهیم، نمیتوان از چسباندن کلمه نمک نشناس تنگ اسم این جماعت به راحتی گذشت.
به راستی مدینه فاضله ای که اینها برای خود ترسیم کرده اند، چه شاخصه هایی دارد؟ حکمرانان مد نظر این جماعت کیانند و از کدام صور فلکی بر زمین نزول اجلال خواهند کرد؟ جایگاه مالیات در حکومت منتظران سرگونی رژیم کجاست؟ اساساً قانون و قانون مداری جزو، مولفه های حکومت خیالی این دوستان هست یا نه؟
هر چند هیچ عقل سلیمی منکر کم و کاستی های موجود در جامعه نیست. جامعه ای درآمد معلمش ۲۰۰ دلار در ماه است ولی ورزشکارش در سال بیش از ۱۰۰ میلیارد درآمد دارد، قطعاً جامعه ای مشکل دار است. وقتی شیخ در منبر اوصیکم بتقوی الله و نفسی میخواند ولی پسر و عروسش، از قانون تخطی میکنند، یک جای کار میلنگد.
وقتی میزان مالیات فردی که ۱۰۰۰ واحد مسکونی دارد برای هر مسکن با میزان مالیات کسی که ۶ واحد دارد برابر است، یعنی قانون خلاء دارد.
وقتی قیمت سیم شارژر گوشی اپل در ۱۴۰۴ با قیمت یک دستگاه موتور سیکلت در ۱۳۹۴ برابر میشود، یعنی کمیت اقتصاد لنگ میزند و صدها و هزاران مورد از این دست…
اما سوال اینجاست که چرا تمام این موارد بر قشر ضعیف و آسیب پذیر فشار وارد میکند ولی در عوض طبقه مرفه و بی درد جامعه در تقابل با نظام بر آمده است؟ همان طبقه ای که شب میخوابد و صبح ثروتش چند برابر میشود!
طرفه اینجاست که بسیاری از این جماعت مدعی هستند ما دلمان برای قشر ضعیف جامعه میسوزد! استاد اگر با دقت بنگرید شما خانه باغ ها و پنت هاوس های چند صد میلیاردی تان را با رانت های پنهان دولت و بی ثباتی اقتصاد روی گرده همین فقیر بیچاره ها ساخته اید!
کدام تان حاضر شدید اندکی از مبلغ اجاره را در ایامی مانند جنگ و کرونا بکاهید. در این ایام هم باز همان مردم عادی هوای همدیگر را نگه داشتند.
به نظر میرسد امروز تنها دغدغه اصلی این جماعت نبود پمپ بنزین غیر انتفاعی و VIP در کشور ویژه ماشین های میلیاردی است که آنها مجبور نشوند چند دقیقه ای در صف بنزین در کنار خودروهای ملی معطل شوند وگرنه خدا را شکر درمانگاه و پانسیون سگ و گربه، پت شاپ و داروخانه حیوانات، منوی سیاه، بستی با روکش طلا، آسمان خراش های لاکچری، مگا مال هایی که قبلهگاه معروفترین و لاکچری ترین برندهای جهانی هستند، باستی هیلزها و … به وفور یافت میشود!
آنچه در بالا گفته شد به این معنا نیست که تمام اغنیا جامعه با وجود دارا بودن امکانات فراوان، مخالف حکومت و تمام فقرا با همه کاستی ها وفادار به نظام هستند که اگر چنین تصور کنیم، اساساً خشت اول را کج نهاده ایم.
بی مهری به ستمدیدگان که در همه بلایای طبیعی و غیر طبیعی و سیاسی و اقتصادی پای نظام و کشور ایستادند، عین بی عدالتی است ولی نواختن بیش از حد اغنیاء، شگفتی نیست که وحشتناک است.
چرا که افراد مرفه و بی درد دچار نوعی توهم و خیال میشوند که چون دارای ثروت و مکنت و جاه و جلال هستند، از دیگران برترند و به مدد همین برتری خیالی اعمال و رفتاری از آنان سر میزند که مغایر مکارم اخلاقی و شئون اخلاقی و ملی است.
یادمان باشد اختلاف طبقاتی را نمیتوان از میان برداشت ولی نباید از حدی فراتر رود که برخی از همهمواهب زندگی برخوردار شوند ولی در بزنگاه هایی چون جنگ 12 روزه لگد بزنند و زنبیل شان را در صف وطن فروشی بگذارند و افرادی کاملا بیبهره از مواهب یک زندگی ساده، با حسرت به رفتار آنان بنگرند و در بزنگاه ها هم تاوان پس دهند! به هوش…
وحید حاج سعیدی - روزنامه نگار
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |